ایدل من
پارت ۱۱
زبان نویسنده کنسرت تموم شد و رفتن خونه همه مستقیم دوش گرفتن و استراحت کردن
[ویو سونگمین] ♡♡
رو تخت بودم دلم گرفت به سانگ ژه پیام دادم بریم اتاق مشترکمون که یهو در باز شد
جونگ کوک بود گفت میشه بیام
+بیا
_اه قشنگم چرا اینکارو میکنی قهر کردی
+ام نه
_از چشات دارم میبینم داری دروغ میگی ما با شما صمیمی شدیم و دلمون نمیات قهر کنی به جز اون آرمی هم هستین
+نه قهر نیستم خستم فقط میخوام بخوابم
_اوف اذیت نکن قشنگم
+نه راست میگم خوابم میات میخوای اینجا بخوابی مشکل ندارم
_خوشکله همینجا که میخوابم ولی من میدونم که ناراحتی چیکار کنم ناراحتیت بر طرف بشه خوب بنظرم اینکارو بکنم
از زبان نویسنده
جونگ کوک نزیدیکش شد بوسی به لباش زد
(ویو سونگمین )__________
بخاطر این حرکتش ضربان قلبم رفت بالا نمیدونستم چیکار کنم خشکم زد من ناراحت بودم چون همش به من میگفت زیبا و بایسم بودم و البته من دوسش داشتم اما اون اون هم منو دوست داره انگار در کنار خشک زدن خوشحال هم بودم
《از زبان نویسنده》●●_____________
بهم زل زده بودن که جونگ کوک دوباره شروع کرد کیس گرفتن از لبای سونگمین
بعد کمی جدا شد
_چه لبات خوشمزست
+چ چ چیکار میکنی
_هیچی ناراحت بودی منم از دلت در آوردم
+ام من میخوابم شب خیر
(ویو جونگ کوک )♡♡___________
ضربان قلبش تند تند میزد لباش خیلی خوشمزه بودنم مزه توت فرنگی میداد و خیلی نرم بودن اون لپاش سرخ شد بخاطر حرکتم
_باشه شب تو هم بخیر قشنگم خوب بخوابی
《زبان نویسنده》♡_________________
جونگ کوک نزدیکش شد و دسش دورش حلقه کرد
_بیب بیا نزدیکتر
+چچ چیکار میکنی
_هیچی فقط بهت نیاز دارم خانم خوشکل مشکلی هست پوزخند
ویو سونگمین سکته کردم قلبم تند تند میزد یکم دیگه مونده بزنه بیرون
از زبان نویسند ☆☆☆☆☆☆☆___
سونگمین رو کشید سمت خودش و پشتشو 😈 قرار داد اونجا 😈
_اهههه تکون نخور همینطور بمون بیب
+چچ چی
(زبان نویسنده )_______♡☆
هنوز حرفش کامل نبود انگشتشو رو لب سونگمین گذاشت
_اشششش
سونگمین سرخ و سرختر میشد
جونگ کوک سرشو تو گردن سونگمین فرو برد و یه بوس زد
ویو سونگمین ♧♧~~~~~~~~~~~~~
نمتونستم کار بکنم پس سکوت کردم و چشمامو بستم وای باورم نمی شد اون عاشق من شده
_اه بیب نظرت چیه برگردی دلم میخواد لباتو یکم بخورم
خودمو بخواب زده بودم
_میدونم خواب نیستی پس من بوست میکنم خواب باشه یا نباشی
زبان نویسنده♤♤_______
رفت جلو و کیس از لبای سونگمین کرد
_خوب میدونم خواب نیستی اذیتت نمی کنم دیگه خوب بخوابی بیبی من
《ویو سانگ ژه 》♡♡___________
زبان نویسنده کنسرت تموم شد و رفتن خونه همه مستقیم دوش گرفتن و استراحت کردن
[ویو سونگمین] ♡♡
رو تخت بودم دلم گرفت به سانگ ژه پیام دادم بریم اتاق مشترکمون که یهو در باز شد
جونگ کوک بود گفت میشه بیام
+بیا
_اه قشنگم چرا اینکارو میکنی قهر کردی
+ام نه
_از چشات دارم میبینم داری دروغ میگی ما با شما صمیمی شدیم و دلمون نمیات قهر کنی به جز اون آرمی هم هستین
+نه قهر نیستم خستم فقط میخوام بخوابم
_اوف اذیت نکن قشنگم
+نه راست میگم خوابم میات میخوای اینجا بخوابی مشکل ندارم
_خوشکله همینجا که میخوابم ولی من میدونم که ناراحتی چیکار کنم ناراحتیت بر طرف بشه خوب بنظرم اینکارو بکنم
از زبان نویسنده
جونگ کوک نزیدیکش شد بوسی به لباش زد
(ویو سونگمین )__________
بخاطر این حرکتش ضربان قلبم رفت بالا نمیدونستم چیکار کنم خشکم زد من ناراحت بودم چون همش به من میگفت زیبا و بایسم بودم و البته من دوسش داشتم اما اون اون هم منو دوست داره انگار در کنار خشک زدن خوشحال هم بودم
《از زبان نویسنده》●●_____________
بهم زل زده بودن که جونگ کوک دوباره شروع کرد کیس گرفتن از لبای سونگمین
بعد کمی جدا شد
_چه لبات خوشمزست
+چ چ چیکار میکنی
_هیچی ناراحت بودی منم از دلت در آوردم
+ام من میخوابم شب خیر
(ویو جونگ کوک )♡♡___________
ضربان قلبش تند تند میزد لباش خیلی خوشمزه بودنم مزه توت فرنگی میداد و خیلی نرم بودن اون لپاش سرخ شد بخاطر حرکتم
_باشه شب تو هم بخیر قشنگم خوب بخوابی
《زبان نویسنده》♡_________________
جونگ کوک نزدیکش شد و دسش دورش حلقه کرد
_بیب بیا نزدیکتر
+چچ چیکار میکنی
_هیچی فقط بهت نیاز دارم خانم خوشکل مشکلی هست پوزخند
ویو سونگمین سکته کردم قلبم تند تند میزد یکم دیگه مونده بزنه بیرون
از زبان نویسند ☆☆☆☆☆☆☆___
سونگمین رو کشید سمت خودش و پشتشو 😈 قرار داد اونجا 😈
_اهههه تکون نخور همینطور بمون بیب
+چچ چی
(زبان نویسنده )_______♡☆
هنوز حرفش کامل نبود انگشتشو رو لب سونگمین گذاشت
_اشششش
سونگمین سرخ و سرختر میشد
جونگ کوک سرشو تو گردن سونگمین فرو برد و یه بوس زد
ویو سونگمین ♧♧~~~~~~~~~~~~~
نمتونستم کار بکنم پس سکوت کردم و چشمامو بستم وای باورم نمی شد اون عاشق من شده
_اه بیب نظرت چیه برگردی دلم میخواد لباتو یکم بخورم
خودمو بخواب زده بودم
_میدونم خواب نیستی پس من بوست میکنم خواب باشه یا نباشی
زبان نویسنده♤♤_______
رفت جلو و کیس از لبای سونگمین کرد
_خوب میدونم خواب نیستی اذیتت نمی کنم دیگه خوب بخوابی بیبی من
《ویو سانگ ژه 》♡♡___________
- ۲.۵k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط